شب چهارم محرم در مصاف با شیطان
تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۲۷۹۳۲۷
یادداشت - لیلا اسدی وکیل پایه یک دادگستری
بسم رب الحسین (ع)
کلام خداوند هماره الهامبخش جهانیان است. حضرت حق در قرآن عزیز میفرماید
[ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ هنگامی که کار آنرا به پایان رسانیدم و در او از روح خود دمیدم پس همگی برای او سجده کنید. ]
چطور میشود انسان با این جایگاه خاص در زمین فساد کند و در نافرمانی خداوند از هیچ فعل مذمومی دریغ نکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در حقیقت وقایع عاشورا پنداری، فیلمی از آیات قرآن عزیز است. یک سمت جماعت حق و در سوی دیگر جمعیت باطل!
جمعیتی که ابلیس اعمالشان را در راه دشمنی با اهل بیت و حجت خدا آراست. بدین گونه که در روز چهارم محرم ابن زیاد با سخنرانی و حمایت خواص آن روزگار مثل شریح قاضی مردمی را عازم جنگ با حجت خدا کرد که برای حسین (ع) صدها دعوتنامه فرستاده بودند که با تمسک به قرآن عزیز اگر آنان در همه امور از خدا پروا داشتند، خداوند به آنان بصیرت اعطا میفرمود تا حق را از باطل تشخیص دهند اما آنها بیپرواترین مردم آن روزگار بودند.
آن جمعیت آنقدر مسخ ابلیس بودند که سخنان بر حقّ خدا که میان آدمی و دلش حایل و مانع میشود تا حق را باطل و باطل را حق مپندارد، هم موجب آن نشد که از راه ضلالت بازگردند.
در همین فیلم آیات قرآن در کارزار کربلا وقتی به سوره توبه میرسیم یک فرد مثل ستاره میدرخشد. آن شخص حربن یزید ریاحی است؛ فرمانده سپاه باطلِ که آب را بر روی حجت خداوند و یاران او بست اما او در آمد و شدهایی که با امام داشت، جذبه نگاه حسین (ع) او را از جمعیت باطل جدا کرد و چیزی نگذشت که جمیع آداب [ادب مع الله، ادب مع القرآن. ادب مع الرَّسول و ادب مع الحسین.] در حر پدیدار شد و بهسوی حسین بازگشت و توبه نمود و امام چنان او را پذیرا شد که گویی تازه از مادر متولد شده است.
حرّ بن یزید ریاحی بهسبب رعایت یک ادب به ساحت فرزند رسول خدا (س) توفیق یافت که در رکاب خامس آلعبا به شهادت برسد و از لسان حسین (ع) بدین مدال مفتخر گردد.
انت حرّ فی الدنیا، انت حرُّ فی الاخرى
تو در دنیا و آخرت آزاده هستی
و اما بالعکس این ماجرا را هم داریم خواصی که به امام نامه دادند و مقابل امام قرار گرفتند مثل عمرو بن حجاج. وی کسی بود که در نامهاش به امام نوشت: درختان سبز شده، میوهها رسیده، ما منتظر آمدن شما هستیم.
ولی سرانجام در کنار عمر بن سعد حاضر شد و فرماندهی چهار هزار نفر از سپاهیان کوفه را برعهده گرفت که از فرات محافظت میکردند تا آب به دست امام و یارانش نرسد.
هنگامی که پیکر خونین امام در روز عاشورا بر زمین افتاد، عمرو بن حجاج پای در میدان نهاد تا امام را به شهادت رسانَد اما هنگامی که چشم امام به او افتاد، بازگشت. شمر از او پرسید: چرا بازگشتی؟ پاسخ داد: وقتی بر حسین علیه السلام نگریستم، چشمان او همانند دیدگان رسول خدا (ص) بود.
اساسا وقتی پروا و خوف از پروردگار در وجود انسان محو شود ، انسان تماماً به اسارت ابلیس در میآید.
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا
ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
امروزه در اجتماع و شبکههای مجازی، همان اسیران ابلیس که جنود او هستند، هر حرامی را به اسم آزادی انجام میدهند. سب ائمه میکنند و دین را به سخره گرفته و با شعار فریبکارانه زن زندگی آزادی آشکارا در مصاف دین خداوند عزیز هستند.
و عده معدودی از زنان بیپروا و بیحیای در خدمت شیطان، احکام دین را نادیده گرفته و به عریان شدن خود مباهات میکنند و آن را ترویج میکنند.
طبق روایات آخرالزمانی، به ظهور مجدد قوم لوط بنگرید که چگونه پاپ مقام دینی کلیسا عمل لواط را مشروعیت میدهد و ابلیس برای از بین بردن فرزند آدم پرچم همجنسگرایی را توسط سربازانش در سراسر دنیا اشاعه میدهد و یا هتک حرمت به ساحت مقدس قرآن عزیز و سوزاندن آن، و همه این منکرات جملگی از مکر شیطان برای مقابله با امام حی ما حضرت صاحب الزمان (ع) است.
حماسه عاشورا به مؤمنان راستین آموخت اگر در مصاف با شیطان، بیست نفر صابر بصیر مطیع خدواند باشند، بر دویست نفر چیره میشوند، و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر! زیرا آنان گروهی هستند که حقایق توحید و قدرت الهی را نمیفهمند.
در حقیقت کاروانامام حسین (ع) در امتداد تاریخ در حرکت است و متوقف نشده و برای فرزندش مهدی (عج) یاورانی مخلص را گردآوری میکند. چهآنکه خواصی در تاریخ حاضر از کاروان حسین (ع) جدا شدند و در رسانههای شیاطین اباطیل میبافند و از سوی دیگر شرابخوارانی مثل غلام ترک و علی گندمی به خود آمدند و توبه کردند و وارد کاروان امام شدند.
و کشتی نجات ( حسین ) توحید را حروف به حروف برای بازگشتگان تفسیر میکند و جرعه جرعه عشق را به آنان مینوشاند.
و ابا عبدالله (ع) بسان دریای معرفتی است که ساقی کوثر آنرا به خروش درآورده و آن را برای حضرت ولیعصر (عج) نگهبان است تا زمانی که بانگ أَلا یَا أَهلَ الْعَالَم مهدی (عج) کمر ابلیس را در هم بشکند و کتاب مقدس قرآن عزیز حاکم بر جهان شود.
انتهای پیام/
آیا این خبر مفید بود؟نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: عاشورا عزاداری محرم شیطان امام حسین ع جنگ با شیطان قرآن عزیز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۲۷۹۳۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
شیطان با نقاب خواستگار
به آنها نزدیک میشوم و بعد از پایان کارهای اداری پرونده، از مادر و دختر میخواهم تا علت حضورشان در اداره چهارم پلیس آگاهی را که اداره رسیدگی به پروندههای فقدانی است، برایم توضیح بدهند.مادر آهی میکشد و میگوید یک ماه است که به خاطر این خانم خواب و خوراک نداریم، آبرویمان رفته و همسرم مرا مقصر میداند و فکر میکند به خاطر بیتوجهی و نظارت ضعیف من این اتفاقات برای دخترمان افتاده است.به خدا از نظر من همهچیز طبیعی بود و دخترم هم مثل سایر دانشآموزان سرگرم درس و مدرسه بود. من یک درصد هم حدس نمیزدم زیر این ظاهر آرام و سربهزیر، یک موجود سرکش پنهان شده که از ۱۱سالگی مشغول گفتوگوی تلفنی و مجازی با پسری است که کیلومترها با تهران فاصله دارد .دو سال پنهانی با هم در تماس بودهاند و در این مدت آن پسر عکسهایی از خودش برای آیدا میفرستد که دخترم فکر میکند با یک جوان تحصیلکرده و مرفه سروکار دارد. بالاخره این فرد موفق میشود دخترم را فریب داده به شهر محل سکونتش در شرق کشور بکشاند. باورتان نمیشود من و پدرش تا امروز که همکارانتان خبر پیدا شدن آیدا را به ما دادند، چه شرایط سختی را پشت سر گذاشتیم. فکر اینکه چه بلاهایی ممکن است سر دخترم آمده باشد و اینکه اصلا او را دوباره زنده و سالم میبینم یا نه، مرا دیوانه کرده بود.من نمیدانم دیگر چه چیزی باید به شما بگویم. لطفا از خودش بپرسید که نتیجه خوشباوری و اعتمادش به یک پسر غریبه چه بود و در این مدت چه شرایطی داشت؟
بعد از این حرف مادر، نگاهی به دخترک میاندازم که همچنان از شرم سرش را پایین انداخته است. مادر باعصبانیت میگوید: تو که با این رفتارهایت ثابت کردی خیلی جسور هستی و سر نترسی داری، حالا خجالتی شدی؟برای خانم مشاور تعریف کن چه اتفاقاتی برایت افتاده است. اشک در چشمان آیدا حلقه میزند و میگوید: من که گفتم پشیمانم. خانم به خدا من به اصرار دوستم با آن پسر حرف زدم، وگرنه من اصلا چه میدانستم که دوستپسر یعنی چه؟دوستم اصرار کرد و من هم وارد رابطه تلفنی با او شدم و بعد هم از طریق فضای مجازی با هم در ارتباط بودیم تا اینکه بعد از یکی، دو سال اصرار کرد برای دیدنش بروم. من با توجه به عکسهایی که برایم فرستاده بود، فکر میکردم آدمحسابی و تحصیلکرده است و خانواده خوبی دارد. پنهانی راهی شهر محل سکونتش شدم اما همین که به کوچه و محلهشان رسیدم، نظرم عوض شد؛ وارد خانهشان که شدم یک خانه ۳۰متری کثیف و بههمریخته بود.مجید به همراه مادرش زندگی میکرد. اولین صحنهای که با آن مواجه شدم، مادرش بود که یک گوشه خانه نشسته بود و مشغول وزنکردن و بستهبندی مواد شیشه بود. بعد از یک روز اقامت در آن خانه متوجه شدم مجید هم به شیشه اعتیاد دارد و چندین بار موقع مصرف شیشه در صورت من هم فوت کرد و قصد داشت مرا هم معتاد کند. فکرش را بکنید من با چه ذهنیتی راهی آنجا شده بودم و حالا با چه آدمهایی سروکار پیدا کرده بودم .نه راه پس داشتم، نه راه پیش؛ از ماندن در آنجا احساس خطر میکردم و نمیدانستم قصد آنها از کشاندن من به خانهشان چیست؟ ازسوی دیگرروی تماس باوالدینم وبرگشتن به خانه را نداشتم.چند روزی به همین منوال گذشت وهمکاران شما برای بردن من آمدند. من واقعا خوشحالم و امیدوارم والدینم مرا ببخشند. من روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتم و از صمیم قلب از اینکه از خانه فرار کردم و خام وعدههای یک پسر معتاد شیشهای شدم، متاسف و پشیمانم.امیدوارم مادر و پدرم مرا ببخشند و فرصت دوبارهای به من بدهند تا همان دختر خوب و عاقلی که از من انتظار داشتند، بشوم. من با این سن کم، زندگی در کنار یک پسر معتاد و مادرموادفروشش را تجربه کردم و این چیزی است که تا آخرعمر ازذهن من پاک نخواهد شد.امکان داشت اتفاقات بدتری برای من بیفتد. من خوب میفهمم که اینجا بودنم درست مثل عمر دوباره است.
حامی نوجوانان باشید
سرگرد سمانه مهربانی، رئیس اداره اجتماعی وفرهنگی پلیس آگاهی تهران دراینباره میگوید: دوران بلوغ و نوجوانی حساسترین مرحله رشد فرزند شماست؛ دورانی که فرزند بیتجربه شما باید دست دردست شما آن را پشت سربگذارد .شما بهعنوان والدین باید با مطالعه و ارتقای سطح دانش و آگاهی خود برای رویارویی با چالشهای پیشرو آماده باشید. پیش از بزهدیدگی فرزند باید او را با ویژگیهای دوران بلوغ و نوجوانی آشنا سازید. به فرزندتان بیاموزید احساسات و گرایش وی در این سن نسبت به جنس مخالف فقط تمرینی برای نقشهای بزرگسالی است وهرگز نباید با جدیگرفتن این احساسات و تمایلات، آینده درخشان تحصیلی شغلی و عاطفی خود را با مشکل مواجه سازد.در صورت ناتوانی دربرقراری ارتباط صحیح با فرزند و احساس خطر نسبت به رفتارهای مشکلآفرین وی سریعا با یک مشاور متخصص درامور نوجوانان مشورت کنید.دوست فرزند خود باشید تا در صورت بروز هرگونه مشکل یا چالش در زندگی شما اولین کسی باشید که موردمشورت و درددل قرار میگیرد.درغیر این صورت فرزند شما به دوستان و همسالان خود روی میآورد که با راهکارهای ناپخته و اشتباه؛ فرزند شما را هرچه بیشتر در پرتگاه سقوط و چرخه باطل اشتباهات قرار میدهند.